اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :

ساخت وبلاگ

الا ای یار دیجیتالی من!تو هستی باعث خوشحالی منبه قصد ساعد سیمین ساقیبه توبرخورد کردم اتفاقیتورا در فیسبوکم اد نمودمخودم راپیش پایت سد نمودم!زمن ارسال کامنت ازتوهم لایکتو بودی عاشق بولگاری ونایک!علاقه بین ما کم کم فرا شدبساط لیلی ومجنون به پاشدمیان وایبر وواتس آپ و بی تاکبرایم تانگو می رقصی خفن ناک!می آیی هرزمان بایک قر وفرمدل کردی خودت را چون جنیفر!شدم عاشق ولیکن عاشق از دورزدی درکار سخت افزار بدجور!دوباره کار وبارم زار گردیدکه نرم افزار،سخت افزار گردید!مراکردی اسیر دام سایبربرایم میکنی غش توی وایبر!مرا هی می بری رویاسواری!لب چشمه مرا جا می گذاری!تلف شد عمر من،اما مجازیهدرشد زندگی در شهر بازی!زمانی عشق مجنون وایبری شدکه طعم بوسه هم استیکری شد!! اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 21 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 12:44

به منظور صفا و عشق و حالی!سفر رفتیم یک شهر شمالی هوای شهر ما آلوده بود وهوای شهر آن ها بود عالی! پتو و سفره را برداشت مادرپدر هم توی دستش بود قالی لب دریا رسیدیم و نشستیمبه سختی جور شد یک جای خالی! نشد یک خانه یا ویلا بگیریم!( دلیلش نیست اصلا ضعف مالی!) دو ساعت بعد داداش بزرگمخرید از سوپری پاچین و بالی! من و داداش دیگر هم در این حینبه فکر گوجه بودیم و زغالی! بگویم با شما چیزی که دیدمنباشد حرف من هرگز خیالی عزیزی بر سر خود روسری داشت!یکی هم داشت یک مقدار شالی! به پای عده ای شلوارکِ شیک!وَ طرحش گل گلی یا خال خالی! یکی قلیان لیمو می کشید ویکی دنبال طعم پرتقالی! صدای ضبط ماشینی بلند وگروهی هم شده حالی به حالی! وَ دریا بود تیره از کثیفی!وَ ساحل هم شبیه آشغالی! تمام نرخ ها چندین برابربه طوری که مُخم کرد اتصالی! ولی با این همه از بهر سوغاتخریدم یک عدد ظرف سفالی یقین دارم حسابی سود کردهبه جز آلوچه ای، مَرد بلالی! خیابان در خیابان بود خودروچه ایرانی، چه چینی، چه نپالی!! به جان مادرم دریا ندیدمز فرط جمعیت در آن حوالی. اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 0:04

به منظور صفا و عشق و حالی!سفر رفتیم یک شهر شمالی هوای شهر ما آلوده بود وهوای آن ها بود عالی! پتو و سفره را برداشت مادرپدر هم توی دستش بود قالی لب دریا رسیدیم و نشستیمبه سختی جور شد یک جای خالی! نشد یک خانه یا ویلا بگیریم!( دلیلش نیست اصلا ضعف مالی!) دو ساعت بعد داداش بزرگمخرید از سوپری پاچین و بالی! من و داداش دیگر هم در این حینبه فکر گوجه بودیم و زغالی! بگویم با شما چیزی که دیدمنباشد حرف من هرگز خیالی عزیزی بر سر خود روسری داشت!یکی هم داشت یک مقدار شالی! به پای عده ای شلوارکِ شیک!وَ طرحش گل گلی یا خال خالی! یکی قلیان لیمو می کشید ویکی دنبال طعم پرتقالی! صدای ضبط ماشینی بلند وگروهی هم شده حالی به حالی! وَ دریا بود تیره از کثیفی!وَ ساحل هم شبیه آشغالی! تمام نرخ ها چندین برابربه طوری که مُخم کرد اتصالی! ولی با این همه از بهر سوغاتخریدم یک عدد ظرف سفالی یقین دارم حسابی سود کردهبه جز آلوچه ای، مَرد بلالی! خیابان در خیابان بود چه ایرانی، چه چینی، چه نپالی!! به جان مادرم دریا ندیدمز فرط جمعیت در آن حوالی. اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:32

ميدونم ...هميشه به حرفهام گوش دادي.اما اينبار .... به خدا نميتونم... ميدوني ؟! دستهام داره ميلرزه.خودت ميدوني چرا ؟!چند بار اين متن رو نوشتم و پاک کردم ؟ميدوني که حرفي ندارم.تو که از من به خداي ما دوتا نزديکتري ... پس ميدونم که از آشوب اين دل خبر داري.دفعه پيش يادت هست ؟اول جاده بود، ظهر بود، و بعد. اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29

نگران تنهايي هاي من نباش رفيق ! خيال ميکني غريبه ام، اما اينجا شهر من است.توي شهر من، پر از کوچه هاي پهن و درختهاي بلنده که ميشه شبها برحسب اتفاق، يکيشون رو کشف کرد و توي تاريکي سري چرخوند و قصرهاي کوچيک و بزرگش رو سياحت کرد.شهري که ميدونم اگه دير بجنبم، همراه خيليهاي ديگه ، توش گم ميشم و حتي اسمش اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29

او:چقدر فرق کرده اي !من:خب همه چي فرق کرده. منم مثل همه چيز.او: تو کوچيک شدي ، يا دنيا بزرگ شده ؟من: دنيا تا هميشه، همين دنياست. ريگ همين ريگه. حجم، همين حجمه.او: اما سبز، ديگه سبز نيست. آبي ، آبي نيست. من:قرارمون صحبت از رنگ نبود. يادت هست... گفتي رنگ، واسه چشمها درست شده نه براي دل. خودت گفتي به چ اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29

مریم تولدت ومرگت مبارک يک جوريست اين روزها. اينهمه حرف بود و گوش نبود و وقتي گوشي بود، حوصله حرف نبود.فکرکن...چه زود گذشت اينهمه روز و ثانيه و....اينهمه ثانيه هاي بيخيال که تنها کارشان همين گذشتنشان بود که همين «گذشت» را هم از ثانيه ها ياد نگرفتيم!برزخ مسخره ايست ... اينکه تصميم بگيري که مديون اين اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29

در وصالت چرا بیاموزم   در فراقت چرا بیاموزم یا تو با درد من بیامیزی   یا من از تو دوا بیاموزم می گریزی ز من که نادانم   یا بیامیزی یا بیاموزم پیش از این ناز و خشم می کردم   تا من از تو جدا بیاموزم چون خدا با تو است در شب و روز   بعد از این از خدا بیاموزم در فراقت سزای خود دیدم   چون بدیدم سزا بیاموز اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29

شعر طنز گلایه از بخت

بخت من خواب است بیدارش کنید

گر که بیمار است تیمارش کنید

 

مانده ام این بخت است یا بَختَک است

چون مُدام از بهر من در جُفتک است

 

موقعی که بخت را قسمت نمودند بر بشر

رانده گشتم از درش با تیپا و توپ و تشر

|+| نوشته شده توسط سامان اساسه در  |
اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 77 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29

به منظور صفا و عشق و حالی!سفر رفتیم یک شهر شمالی هوای شهر ما آلوده بود وهوای شهر آن ها بود عالی! پتو و سفره را برداشت مادرپدر هم توی دستش بود قالی لب دریا رسیدیم و نشستیمبه سختی جور شد یک جای خالی! نشد یک خانه یا ویلا بگیریم!( دلیلش نیست اصلا ضعف مالی!) دو ساعت بعد داداش بزرگمخرید از سوپری پاچین و اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر :...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار طنز اجتماعی(سامان اساسه) شعر طنز سفر : دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mano-khode-man بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 17:29